نکات و خصوصیات زیر ممکن است برای بهتر خواندن ، لذت بردن و درک صحیح مفید واقع شود: (برنیدلی، 1994)
1. شاگـــــرد محـور بودن:
تاکید و کمک به زبان آموز در درک واقعی مفهوم متن.
2. همکاری جمعـی و شرکت در بحث:
تشویق زبان آموزان به سهیم کردن دیگران در آموخته های خود، مذاکره و مشارکت در یادگیری نکات و مطالب خوانده شده.
3. فعالیت جسمـی:
نشان دادن تصورات، فعالیتهای ذهنی و احساسی مورد مطالعه.
4. تشویق به عکس العمل:
ایجاد زمینه برای نمایش، نوشتن، بحث، هنرنمایی و امثال آن.
5. استفــــاده از منابـــع مختلف:
نقد و بررسی مطالب با مشاهده فیلم و عکس یا خواندن نقدهای مربوط به آنها.
6. به کارگیـــــری تخیل:
زبان آموزان نباید در قالب متن محصور شوند، بلکه دید آنها باید گسترش یابد و ارتباط مطالب را با جنبه های مشابه و متفاوت بررسی کنند.
7. جستجوگری:
بحثهای باز و پیش بینی نشده عاری از قضاوت و تعصبهای شخصی بین معلم و زبان آموز.
8. انجام تکالیف:
زبان آموز باید پس از خواندن، تکالیفی هر چند مختصر انجام دهد.
9. بحث گـروهی:
گفتگو و بحث درباره مطالب، در گروه های چند نفره مفید است.
10. روش تــــــدریس:
برای تدریس "خواندن" فقط یک روش وجود ندارد، بلکه می توان از روش های متفاوتی همراه با فنون و رویکردهای گوناگون استفاده کرد.
11. فـــــراموش کردن متن و توجه به درک آن:
به یاد داشته باشیم فقط یک تفسیر، یک تعریف، یک طریق آموزشی و یک راه برای درک مطلب وجود ندارد.
12. درک خــــواندن:
مهمتر از همه این است که باید از خواندن لذت برد.با توجه به نکات فوق و مشکل آموزش "خواندن"، معلم وظیفه ای سنگین بر عهده دارد. متاسفانه بعضی ها فکر می کنند که راحت ترین کار تدریس "خواندن" است؛ چون متن در اختیار زبان آموز است و او با یک فرهنگ دو زبانه می تواند تمام مفاهیم لازم را پیدا کند. کافی است معلم فقط در تلفظ بعضی کلمات یا آهنگ خواندن جملات به او کمک کند. اما نتیجه کار وضع اسفناکی خواهد بود و پس از چند سال مطالعه، کلاس، درس، رفت و آمد و مخارج سنگین، زبان آموز در خواندن ساده ترین متون و درک آنها ناتوان خواهد بود و راه به جایی نخواهد برد. در واقع، این شعار که مطلب باید مناسب با هدف باشد و پیشرفت و حاصل کار مورد ارزیابی مداوم قرار گیرد، از قلم افتاده است. بنابراین یافتن نظامی موثر برای ارزیابی کار، نه به خاطر مجازات معلم یا زبان آموز، بلکه برای آگاهی هر دوی آنها از نتیجه تلاش و زحمت خود ضروری به نظر می رسد. (گن ول، 1994)