رویکرد عبارت است از جهتگیری اساسی نسبت به یاددهی و یادگیری و ابعاد گوناگون آن در حوزهی برنامهریزی درسی. بر این اساس در برنامهی درسی فارسی راهنمایی رویکردها عبارتاند از:
1- رویکرد کلی
بر اساس این رویکرد (روانشناسی گشتالت)، انسان هنگام برخورد با امور و پدیدهها ابتدا به کلّ آنها توجّه میکند و پس از آن به اجزای سازندهی کل میپردازد ؛ به همین جهت در برنامههای درسی و مراحلّ یاددهی – یادگیری نیز باید نخست اشکال و صورتهای کل را به دانشآموزان یاد بدهیم، سپس با استفاده از شیوهی تجزیهی کل به عناصر سازنده، اجزای آن را معرّفی کنیم ؛ مثلاً به جای آن که دانشآموز شعری را بیت بیت حفظ کند، باید کل شعر را چند بار بخواند و پس از دریافت مفهوم و پیام کلی آن، شعر را حفظ کند. سپس شعر را از منظرهای مختلف دستوری، ادبی، نگارشی، املایی و معنایی بررسی و تحلّیل کند.
2- رویکرد فعّالیّت محوری
با توجّه به این که بخش قابل توجّهی از ماهیّت زبان و ادبیّات فارسی، مهارتی است و از طریق این مهارتها به جنبههای درونی و برونی فرد پرداخته میشود، سعی شده است به طور متعادل در طرّاحی برنامهی درسی فارسی راهنمایی به جنبههای مختلف دانشآموز دورهی راهنمایی توجّه کافی شود و متناسب با آن عناصر محتوا و فعّالیّتهای یادگیری سازماندهی شود.
3- رویکرد تلفیقی
از آنجا که درس زبان و ادبیّات فارسی ماهیّتاً تلفیقی و درهم تنیده است، کوشیدهایم برنامهی درسی زبان و ادبیّات فارسی به نحوی تلفیق و ارائه شود که در نهایت تواناییهای ذهنی، درک و فهم، تجزیه و تحلّیل، ترکیب و بازسازی، نقد و داوری، برقراری ارتباط با دیگران، ابراز وجود و بیان احساسات، افزایش قدرت خلّاقیّت و .... تقویت شود. این رویکرد در حوزههای زیر انعکاس خواهد داشت:
1- تلفیق مهارتهای زبانی
2- تلفیق مهارتهای ادبیّات فارسی
3- تلفیق اطّلاعات و دانشهای زبانی و ادبی
4- تلفیق مفاهیم فرهنگی، اجتماعی، دینی و ملّی در محتوا
5- تلفیق زبان و ادبیّات فارسی با سایر دروس.
4- رویکرد ساختاری
زبان و ادبیّات ، نظامی از عناصر و مؤلّفههای مرتبط به هم است که برای رمزگردانی معانی به کار میرود. هدف از یاددهی و یادگیری، تسلّط پیدا کردن بر عناصر این نظام است که معمولاً در حوزههای آواشناسی، واحدهای دستوری و واژگانی قرار میگیرد. بر اساس این رویکرد، برنامهی زبان و ادبیّات باید به گونهای باشد که در نهایت دانشآموز نسبت به ساختارهای تشکیلدهندهی زبانی و ادبی آگاهی پیدا کند و از طریق مهارت در شناخت جنبههای توصیفی زبان، به معانی موجود در آن پی ببرد.
5- رویکرد نقشگرایی
در این رویکرد، زبان و ادبیّات وسیله و ابزاری برای بیان معانی است. به جای توجّه ویژه به عناصر زبانی، به بعد کاربردی و تولیدی زبان و ادبیّات تأکید میشود. از عناصر زبان و ادبیّات فقط در حدی سود جسته میشود که معنا و کاربرد زبان تسهیل یابد و محتوای برنامه بر اساس معنا سازماندهی شود. بر اساس این رویکرد صورت و ساخت ظاهری زبان اصل نیست بلکه نقش و معنای زبان مهّم است.
6- رویکرد ارتباطی
در این رویکرد، زبان و ادبیّات وسیلهای برای فهم و روابط متقابل افراد و برقراری روابط اجتماعی بین افراد تلقّی میشود. هم چنین ، به جای توانش زبانی و ادبی به توانش ارتباطی اهمّیّت داده میشود. به درک مطلب بیشتر از تولید زبان و ادبیّات تأکید میشود و در نتیجه ، امکان تماس دانشآموز با زبان و ادبیّات واقعی بیشتر شده و امکان تعامل بین افراد و گروهها افزایش مییابد. مهّمترین نکته در این رویکرد این است که آموزهها و ره یافتهای این رویکرد به گونهای است که هم رویکرد ساختاری و هم رویکرد نقشگرایی را در بر می گیرد . شاید بتوان رویکرد ارتباطی را به عنوان یک رویکرد کاملاً تلفیقی در حوزهی زبان و ادبیّات تلقّی کرد که در این صورت از این طریق میتوان به بسیاری از نیازهای موضوع درسی، دانشآموز و جامعه پاسخ داد. (برگرفته از راهنمای برنامه درسی فارسی، 1389)