مهمترین ویژگی زبان انسان دو ساختی بودنِ آن است. در زبانهای انسانی یک بار صداهای بی معنی با هم ترکیب می شوند و ساخت های نقش دار یا معنی داری را می سازند که به آن ها نشانه می گوییم. بارِ دیگر نشانه های معنی دار با هم ترکیب می شوند و پیام های کاملی را می سازند که آن ها را جمله می نامیم. ویژگی دوساختی موجب می شود که زبان های انسانی به امکاناتِ پیچیده و گسترده ای دست یابند، یعنی با امکانات محدود کلمات و جمله های بسیاری ساخته می شود. این ویژگی زبانِ انسانی زایایی وسومین ویژگی آن جابه جایی یا نابه جایی است. به کمک ویژگی زایایی می توانیم جملاتِ نامحدود بسازیم. همچنین، به یاری خاصیت جابه جایی یا نابه جایی زبان، می توانیم درباره ی چیزهایی سخن بگوییم که اکنون حاضر نیستند یا حتّی اصلاً وجود ندارند .
اجزای سازنده ی نظامِ زبان در درجه ی اوّل ، نشانه است و نشانه لفظی است که معنایی داشته باشد. معمولا انتقال پیام در ارتباطِ زبانی در قالبِ جمله صورت می گیرد ، هر جمله، نمونه ای کوچک از نظامِ بزرگِ زبان است ؛ مثلاً جمله ی « شبت خوش!» در حدِّ خود یک نظام است ؛ چون می تواند در کلّیت خویش دست کم میانِ دو نفر از افرادِ انسانی رابطه برقرار کند و پیامی را به دیگری منتقل کند . این مجموعه ی به هم پیوسته طبقِ قاعده ، از اجرای کوچک تری ساخته شده که عبارت اند از : «شب » ،«ضمیر پیوسته ی " ت " » و «خوش » . هر یک از این اجزا یک نشانه است ؛ زیرا از لفظی تشکیل شده است که منظوری را می رساند.
زبان پدیده ای است زنده ، زایا و نظامدار که درجامعه ی انسانی برای پیوند با دیگران و رساندن مقصود و پیام، کاربرد دارد . چون زبان را به طور طبیعی فرا می گیریم ، استفاده ازآن بسیار آسان است و به طور خودبه خودی همراه با رشد جسمانی، توانایی زبانی ما نیز در جامعه ی زبانی پرورش می یابد امّا شناخت زبان کاری دشوار است .دلیل دشواری شناخت زبان ، پیچیدگی و گستردگی آن است. زبان به سبب این که باید گستره ی ذهنِ انسان را همراه با تمام رازها و رمزهای آن به نمایش بگذارد، بسیار پیچیده است .
اجزای سازنده ی نظامِ زبان در درجه ی اوّل ، نشانه است و نشانه لفظی است که معنایی داشته باشد. معمولا انتقال پیام در ارتباطِ زبانی در قالبِ جمله صورت می گیرد ، هر جمله، نمونه ای کوچک از نظامِ بزرگِ زبان است ؛ مثلاً جمله ی « شبت خوش!» در حدِّ خود یک نظام است ؛ چون می تواند در کلّیت خویش دست کم میانِ دو نفر از افرادِ انسانی رابطه برقرار کند و پیامی را به دیگری منتقل کند . این مجموعه ی به هم پیوسته طبقِ قاعده ، از اجرای کوچک تری ساخته شده که عبارت اند از : «شب » ،«ضمیر پیوسته ی " ت " » و «خوش » . هر یک از این اجزا یک نشانه است ؛ زیرا از لفظی تشکیل شده است که منظوری را می رساند.
یکی از موضوعات اساسی نظریه واج شناسی، جا به جایی واجی یا قلب است. قلب فرایندی است که در زبان گفتاری اتفاق می افتد، یعنی؛ در همنشینی عناصر اولیه برای ساختن واحدهای بزرگتر، جای دو عنصر با یکدیگر عوض می شود. در ابتدا این دیدگاه در مکتب نو دستوریان به وسیله استهف و بروگمان(1878) مطرح شد.هدف این مطالعه توصیف علل جابه جایی واجی درگفتار فارسی زبانان است. در این پژوهش از روش توصیفی استفاده شده و از طریق مشاهده و ضبط کلمات اطلاعات مورد نیاز جمع آوری گردیده است. جامعه نمونه تحقیق، 50 نمونه از افراد بزرگسال وکودکان شهر تهران بوده است. یافته های به دست آمده عبارتند از: جابه جایی واجی به علت عادات نادرست هنگام خواندن متن یا نوشتن املا، ضعف درحساسیت شنوایی، ضعف درحساسیت حافظه دیداری، استرس در هنگام صحبت کردن، سریع حرف زدن، قابل تمایز نبودن آواها و نداشتن اطلاعات در تشخیص آواها اتفاق می افتد.(قاسم پور و آژند، 1392)
تحول دربرنامه های درسی از یک سوناشی ازفراهم بودن شرایط وازسوی دیگرمستلزم بکارگیری نوآوری هایی است که درمجموع باعث شکل گیری برنامه های جدید می شود. در شرایط کنونی با توجه به تحولات وتغییرات سال های اخیر در برنامه درسی دوره ابتدایی، لزوم ایجاد تغییر و نوآوری در برنامه درسی فارسی دوره ابتدایی بیش از پیش احساس می شود. امروزه اهمیت دادن به زبان آموزی و به ویژه مهارت خواندن از جمله رسالت های مهم نظام های برنامه ریزی درسی است. پژوهش ها و مطالعات انجام یافته نشان می دهد دانش آموزان در کسب این مهارت به درجات مختلف ضعف دارند و دربسیاری از موارد نمی توانند در برنامه های آموزشی مدرسه پیشرفت هایی داشته باشند. بعضی در تشخیص حروف الفبا و صدای آن ها، بعضی در توالی و ترکیب حروف و بطور کلی با مهارت های واژه شناسی و رمزگشایی مشکل دارند. بعضی هم در معنای کلمات متون و کلاً در درک و فهم خواندن مشکل دارند. هدف از تدوین این مقاله بررسی تحلیلی آموزش خواندن در برنامه درسی فارسی دوره ابتدایی است . بنابراین سعی می شود از زاویه طراحی برنامه درسی، مهندسی برنامه درسی، ساختار شناسی ماده درسی، ویژگی های محتوا وشرایط اجرایی برنامه درسی فارسی، مطالب به شیوه توصیفی ساده بررسی و تحلیل گردد. انتظار می رود حاصل این مطالعه و بررسی بتواند جایگاه خواندن در برنامه درسی فارسی را ارئه دهد تا ضمن بازشناخت برنامه، برای گروه های برنامه ریزی درسی وگروه های آموزشی مناطق آموزشی نظام آموزشی مفید و قابل استفاده باشد.
ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی
به گلزار آی که از بلبل غزل گفتن بیاموزی
فرارسیدن نوروز ایرانی را به شما خوبان گرامی تبریک عرض می کنم و امیدوارم سال جدید برای شما پر بار و پر برکت همراه با تندرستی و آرامش باشد.
این پژوهش قصد دارد از طریق تطبیق و مقایسه دیدگاه های برنامهی درسی زبانآموزی به توصیف مبانی فلسفی، روان شناختی و زبان شناختی این برنامه بپردازد تا از این طریق بتواند انعکاس بنیان ها و اصول نظری حوزه های فوق را در برنامهدرسی زبان آموزی کشورهای امریکا (ایالت کالیفرنیا)، انگلستان، آلمان (استان برلین)، ژاپن، عربستان سعودی و ایران تبیین و تشریح کند. تعیین دیدگاه های یک برنامه درسی از جمله مراحل حساس و ضروری برنامهریزی درسی است که چهارچوب نظری و مفهومی برنامه ی درسی را پیریزی میکند، روشن شدن دیدگاه، باعث انتظام در مؤلفههای برنامه درسی و جهتگیری مشخص در انتخاب رویکردها و روش های برنامه درسی زبان آموزی میشود. هدف این پژوهش شناسایی دیدگاه های حاکم بر برنامهدرسی زبان آموزی است تا از این طریق الگویی مناسب برای برنامهریزی درسی آموزش زبان در ایران ارائه شود. به همین منظور به پرسش هایی از این قبیل پاسخ داده شده است : درباره برنامهدرسی آموزش زبان ملی چه دیدگاههایی وجود دارد؟ برنامه درسی زبانآموزی در دوره ابتدایی کشورهای مورد مطالعه از چه عناصر و مؤلفههایی تشکیل شده است؟ در برنامههای درسی زبان آموزی کشورهای مورد مطالعه چه تفاوتها و شباهتهایی وجود دارد؟ پژوهش حاضر از نوع مطالعات کیفی است و اطلاعات موردنیاز از طریق اسناد و مدارک موجود درباره برنامهدرسی زبانآموزی کشورهای مورد مطالعه جمعآوری شده است.از لحاظ مطالعات تطبیقی نیز از روش مطالعهتطبیقی جرج بردی استفاده میشود. براساس این روش، در پژوهش حاضر یک فرآیند چهار مرحلهای توصیف، تفسیر، همجواری و مقایسه انجام گرفته است.نمونه مورد مطالعه دراین پژوهش چارچوب برنامهدرسی زبانآموزی در کشورهای امریکا، انگلستان، آلمان، ژاپن، عربستان سعودی و ایران است.این کشورها براساس نوآوریهای زبان آموزی و نیز در دسترس بودن اسناد مربوط به آنها انتخاب شده است. در حوزه فلسفی چهار مکتب بسیار مهم و اساسی با توجه به دو دیدگاه بزرگ عقل گرایی و حس گرایی پدید آمده است : ایده آلیسم، رئالیسم، پراگماتیسم و اگزیستانسیالیسم. در حوزه روان شناسی در خصوص یادگیری زبان دو دیدگاه تجربه گرایی و خردگرایی وجود دارد که هر کدام از این دو به نسبت وسعت نظریهها و تئوریهایشان، رویکردها و روشهای مخصوص به خودشان را معرفی کردهاند. درحوزه زبان شناسی سه دیدگاه اکتسابی بودن زبان (رفتارگرایی)، ذاتی بودن زبان (شناخت گرایی) و تعاملی بودن زبان (انسان گرایی و اجتماعی) وجود دارد. در حوزه برنامه درسی پنج دیدگاه سنت گرایی، تجربه گرایی، صلاحیت مداری، تحقق انسانی، اجتماعی و شناختی وجود دارد. برنامه درسی زبانآموزی همه کشورها از پنج عنصر تفکر، گوش کردن، گفتن، خواندن و نوشتن تشکیل شده است. فرق اساسی آنها در الگوها و چهارچوبهای انتخابی در ارائه عناصر برنامه میباشد.بررسی دیدگاه ها در برنامه درسی زبان ملی نشان میدهد که در چهار حوزه فلسفی، روان شناسی، زبان شناسی و برنامه ریزی درسی دیدگاه ها بهم نزدیک هستند و تنها نوع بیان و اصطلاحات تفاوت دارد در هر کشوری به نسبت نوع دیدگاه، برنامه درسی عناصر و مؤلفه ها فرق میکند اما در همه آنها به رویکرد، چهار مهارت زبانی، اهداف و محتوا، قواعد دستوری توجه شده است. علاوه بر این به دلیل یکسان بودن ماهیت برنامه درسی زبان آموزی، کشورهای مورد مطالعه در بسیاری از موارد مشابه هم هستند.(ارائه شده در کنفرانس زبان و آموزش در مالزی،2014)
کاهش فاصله بین نظر و عمل یکی از بحث های جدی متخصصان برنامه درسی و دست اندرکاران آموزشی است. در این مقاله قصد برآنست تا از طریق جمع آوری داده ها و اطلاعات کیفی ، تجارب جمهوری فدرال آلمان در این زمینه مطالعه و تبیین شود. سوال های پژوهش در چهار سطح کشوری ، ایالتی ، شهر ، مدرسه و کلاس تنظیم و در قالب جلسات مصاحبه به اجرا گذاشته شده است. نتایج حاکی از آن است که در آلمان به دلیل برقراری نظم سیستماتیک در برنامه ریزی درسی و عملیاتی کردن برنامه های درسی و اهمیت دادن به دانش افزایی و مهارت اندوزی و داشتن نگرش مثبت به لزوم نزدیکی نظر با عمل فعالیت های خوبی طراحی و اجرا می شود. انتظار می رود تجارب کشورهایی از این دست بتواند مورد استفاده برنامه ریزان و سیاست گذاران نظام آموزشی جمهوری اسلامی ایران باشد. بخش های زیادی از تجارب کشورهای موفق را می توان بومی سازی کرده و به اجرا گذاشت.
واژه های کلیدی : برنامه ریزی درسی ، نظام آموزشی ، جمهوری فدرال آلمان ، برنامه درسی ، مدرسه
نیاز سنجی به عنوان یکی از مؤلفه های مهم در بسیاری از حوزهها برای دستیابی به اهداف و مقاصد معینی از دیرباز مورد توجه بوده است.پژوهش حاضر با هدف بررسی نیازهای دانشآموزان پایه سوم ابتدایی در آموزش راهبردهای حل مسئله در برنامه درسی ریاضی پایه سوم ابتدایی ناحیه یک شهرستان ارومیه و گسترش آگاهیها و تواناییهای معلمان دراستفاده از راهبردهای حل مسئله در این برنامه انجام گرفته است. این پژوهش با استفاده از یکی از فنون نیازسنجی، تحت عنوان فن دلفی انجام شده است. در مجموع تعداد 156 نفر به عنوان نمونه آماری و به روش تصادفی ساده انتخاب گردیده و پرسشنامه در 5 دوره در اختیار این تعداد قرارگرفته است. یافتههای فرایند نیاز سنجی که به منظور شناسایی نیازهای آموزشی دانشآموزان در پایه سوم ابتدایی انجام گرفت، نشان داد که آموزش مهارت حل مسئله به عنوان یک نیاز یا هدف دارای بالاترین اولویت مطرح است. همچنین فرایند نیازسنجی مشخص کرد که دلیل ناتوانی دانش آموزان در حل مسائل کتاب، عدم آشنایی آن ها با فرایند حل مسئله و راهبردهای آن میباشد. تحلیل یافتهها نشان داد که در مجموع مناسبترین راهبرد برای تقویت مهارت های پژوهشی و دستیابی به مهارت تجزیه و تحلیل و استدلال، ایجاد نظم فکری و رشد عقلانی ،کسب مهارت در فرایند حل مسئله و راهبردهای آن میباشد که اکتساب آن نیاز به آموزش دارد و در این راستا عزم جدی برنامه ریزان درسی را در توجه بیشتر به مبحث مهارت های ریاضی به ویژه مهارت حل مسئله، الگوی حل مسئله و راهبردهای آن میطلبد.(قاسم پور و کرانی، ارائه شده در چهارمین همایش ملی آموزش،دانشگاه شهید رجایی، 1391)